روانشناسی بیماری وسواس و نقش خانواده ها
http://www.sahand272.blogfa.com/
http://www.rs272.parsiblog.com/
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
اطلاعیه مهم مدیر سایتهای دکتر رحمت سخنی
به اطلاع کلیه دوستداران و خوانندگان گرامی میرساند که از امروز ایمیلهای جدید سایت فعال بوده و ایمیل قبلی به خاطر مشکلات فنی فعلا غیر فعال هست لذا از تمام دانش پژوان محترم درخواست میشود از ایمیل های جدید استفاده فرمایند
با سپاس دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
http://www.sahand272.blogfa.com/
http://www.rs272.parsiblog.com/
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
هفت رازوسوال علم متافیزیک درجهان هستی نوشته :مهندس رسول اکبری از اورمیه مرکز آذربایجان غربی ویراستار : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) اورمیه علیرغم پیشرفتهای بسیار چشمگیری که در فهم جهان فیزیکی نصیب علم جدید شده است ، شمار رازهای ناشناختهای که دانشمندان برای کشف آنها در تلاشند از حد و اندازه افزون است.در این مقاله به بررسی هفت راز بزرگ از میان مجموعه پرشمار اسرارکشف ناشده میپردازیم .برای یافتن جوابهای آنها باید دست به دامن جهان متافزیک شد و حل مسائل را باید با دید کلی(هستی کل) برسی نمود سوال اول : چه عاملی کیهان را به تکاپو وا میدارد؟ علم جدید تا برای این پرسش ، پاسخ خرسند کنندهای بدست نیاورد نمیتواند به کشف راز بسیاری دیگر از پدیدههای جالب توجه اهتمام ورزد. برای درک اموری نظیر منشأ کیهان ، سرنوشت نهایی سیاهچالهها ، امکان سفر در زمان ، میباید نخست برای این پرسش که کیهان چگونه عمل میکند ، پاسخ درخوری یافت شود. فیزیک قرن بیستم بر مبنای دو نظریه بنیادین یعنی نظریه نسبیت انیشتین و نظریه مکانیک کوانتومی بنیاد شد. در قرن بیست و یکم دانشمندان با بهرهگیری از این دو نظریه توفیق یافتهاندکه شناخت خوبی از بسیاری از ذرات بنیادی به دست آورند اما این دو نظریه ظاهراً در بن و اساس با یکدیگر ناسازگارند و تصویرهای متعارضی از واقعیت نهایی ارائه میدهند. تلاش برای وحدت بخشیدن به این دو نظریه ظاهراً متعارض، بسیاری از برجستهترین دانشمندان را به خود مشغول داشته است. مشکل اساسی در این استکه نیروی جاذبه که نظریه نسبیت درباره آن سخن میگوید،کل ساختار زمان ـ مکان و بنابراین تمامی کیهان را در بر گرفته ، در حالی که نظریه مکانیک کوانتومی درباره سه نیروی بنیادی دیگری سخن میگوید که درون این ساختار جای دارد. به این ترتیب کاربرد نظریه کوانتومی درمورد نیروی جاذبه نظیر استفاده از جزء برای فهم کل، با مشکلاتی جدی همراه است. سوال دوم :کیهان از چه چیز ساخته شده است؟ رصدهایی که به وسیله اخترشناسان صورت میگیرد این نکته را مشخص ساخته که به ازای هر یک گرم از مادهای که سیارات و ستارگان و کهکشانها را بوجود آورده، چند گرم از مادهای وجود دارد که ماهیت آن ناشناخته است وجود این ماده بر اساس نوع رفتاری که اجرام کیهانی از خود آشکار میسازند حدس زده میشود . براساس قوانین فیزیک اگر آتشگردانی را با سرعت به چرخش درآوریم با سرعت در هوا به پرواز درخواهدآمد. در مورد ستارگانی که در حاشیه کهکشانها به دور مرکز در گردشند نیز دقیقاً همین وضع برقرار است . نخ یا رشتهای که این ستارگان را پایبند نگه میدارد همان نیروی جاذبه است. اما محاسبات نشان میدهد که نیروی جاذبه حاصل از ماده فیزیکی قابل رؤیت موجود در کهکشانها برای نگهداری ستارگانی که با جرم عظیم و سرعت زیاد در حاشیه آنها در حال گردشند کافی نیست. برای نگهداری این ستارگان به صورت دیوان پای در زنجیر، به طناب یا رشته مستحکمتری نیاز است و از همینجا دانشمندان نتیجه گرفتهاند که در درون هر کهکشان میباید ذخایر عظیمی از نوعی ماده نادیدنی وجود داشته باشد که نیروی جاذبه لازم برای جلوگیری از گریز ستارگان را فراهم میآورد. استدلال مشابهی دلالت میکند بر اینکه از این نوع ماده نادیدنی میباید در فضای ما بین کهکشانها نیز موجود باشد و حرکات کهکشانها را نسبت به یکدیگر تنظیم کند. به دنبال وقوع مه بانگ (انفجار) اولیه امری کاملا تصادفی بوده واحیاناً کیهان هایی دیگری نیز وجود دارند که شماره ابعاد آنها متفاوت است. صد سال قبل نویسنده ای به نام ادوین ابوت کتابی منتشر کردبا عنوان « سرزمین مسطح » که در آن عالمی دو بعدی مورد بحث قرار گرفته بود. قوانین علمی یک جهان دو بعدی احیاناً با قوانین جهان سه بعدی ما تفاوت بسیار دارند به عنوان مثال امواج در یک جهان دوبعدی به سهولت جهان سه بعدی سیر نمی کنند و بنابراین انواع واقسام دشواریها در خصوص برقراری ارتباط وانتقال پیامها پدید می آید واز آنجا که ظهور حیات خودآگاه متکی به انتقال نخواهد شد . از سوی دیگر زندگی در عوالمی که بیش از سه بعد دارند نیز با دشواریهای خاص خود روبروست . براساس نظریه نسبیت انیشتین امکان سفر در زمان خواه به آینده وخواه به گذشته وجود در عین حال به بروز بسیاری از پاردوکس ها منجر می شود از این رو برخی از فیزیکدانان مدعی اند که برخی از موانع عملی مانع از انجام چنین سفری ماند هم ارزی جرم وانرژی هر چند مفهوم سیاهچاله ها امروزه برای همگان آشناست اما این اجرام عظیم کیهانی هنوز حیله وشگفتیهای زیادی در آستین دارند ، سیاهچاله ها ستاره های بزرگی هستند که انرژی هسته ای خود را به پایان رسانده اند وهمه را در اثر تشعشع از دست دادهاند در این حال هسته عظیم وچگال ستاره تحت تأثیر نیروی جاذبه غول آسای آن در کسری از ثانیه به درون خود ریزش می کند اگر شکل هندسی هسته دقیقاً کروی باشد ، به واسطه اثر تقارن همه ماده موجود در مرکز کره مجتمع می شود و به این ترتیب شدت میدان جاذبه تا حد بسیار بسیار زیادی افزایش می یابد. از آنجا که جاذبه تأثیر خود را به صورت تغییر شکل زمان – مکان آشکار می سازد (نظیر یک گوی سنگین که بر روی بالش قرار داده شود شکل آن را تغییر میدهد) وجود یک میدان جاذبه عظیم ومتمرکز در یک نقطه هندسه زمان – مکان اطراف این نقطه را دستخوش تغییرات اساسی می سازد وحفره ای به وجود می آورد که همه چیز را به سمت خود میکشد. پرسش بی پاسخ دیگری که ذهن فیزیکدانان را به خود مشغول داشته این است که چرا برخی از جریانهای الکتریکی نظیر آنها که در مغز وسلسله اعصاب جریان دارد با خود احساس وآگاهی به همراه می آورد در حالی که برخی دیگر از جریانهای الکتریکی نظیر آنها که در شبکه های سراسری برق سیر می کنند ظاهراً چنین آثاری با خود به همراه نمی آورند. مساله را به صورت معکوس نیز می توان مطرح کرد چگونه است که آگاهی واحساسات که احیاناً مادی نیستند می توانند الکترونها ویونها را در مدارهای مغز به حرکت در آورند و موجب بروز پدیدارهای فیزیکی شوند برخی از فیزیکدانان معتقدند که فیزیک یک رشته فراگیر است و علم نهایتاً قابل تحویل به امور فیزیکی است .گاهی اوقات نیز گفته می شود که حیات در لابلای قوانین فیزیکی مندرج است. البته هر چند این نکته درست است . اگر قوانین فیزیکی اندکی متفاوت می بودند حیات شکل نمیگرفت و « اصل حیات» وجود داشته نداشت. هر چه باشد هر سلول زنده به یک معنا عبارت است از سیستمهای بسیار پیچیده ای که فعالیت اصلیش پردازش اطلاعات و باز تولید است. http://www.sahand272.blogfa.com/ http://www.rs272.parsiblog.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
سوال سوم :آیا فرضیه نیروی ضد جاذبه که انیشتین پیشنهاد کرد نادرست بود ؟
انیشتین زمانی برای برقراری نوعی تعدیل در فرضیهای که درباره وضع و حال کیهان پیشنهاد کرده بود، به وجود نوعی نیروی ضد جاذبه قائل شد اما اندکی بعد این فرضیه را پس گرفت و از آن با عنوان «بزرگترین خبط علمی خود» یاد کرد. اما تحقیقات جدید نشان میدهد که احیاناً وجود چنین نیرویی چندان دور از واقعیت نیست. عبارتی که انیشتین در معادلات مربوط به فرضیه نسبیت عام خود وارد ساخت، از خاصیت نیروی دافعه برخوردار است و موجب میشود کیهان دچار انبساط شود . انیشتین که معتقد بود کیهان درحال ثبات قرار دارد ناگزیر شد این عبارت را اضافه کند تا اثر نیروهای انقباضی در معادلات خود ( ناشی از وجود جرمهای عظیم در کیهان ) را خنثی سازد.
سوال چهارم :چرا ما در عالمی سه بعدی زیست میکنیم؟
سوال پنجم :آیا سفر در زمان امکانپذیر است؟
سوال ششم :آیا ما در یک صافی کیهانی زندگی میکنیم ؟
سوال هفتم : پدیدار آگاهی از کجا وچگونه پدید آمده است ؟
آموزش اختلالات جنسی برای زوجهای جوان
نوشته :ژاله رحیمی و الهام امان پوردانشجویان پرستاری دانشگاه آزاد اسلامی ارومیه مشاورو استاد راهنما : نسرین ون آبادی از اورمیه ویراستار علمی : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
دارا بودن ویژگی های جنسی یک نیاز اساسی انسان و یک قسمت ذاتی از کل شخصیت او می باشد این حالت بر افکار، اعمال و تمایلات ما تاثیر می گذارد و تمام جنبه های بهداشتی، جنسی و روانی ما را درگیر می کند.
اختلالات جنسی شامل رفتارهایی است که برای فرد یا دیگری مخرب است و قابل هدایت به سوی یک شریک جنسی نیست.
اختلالات جنسی را به 3 دسته عمده طبقه بندی می کنند.
- پارا فیلیا ها
- اختلالات کارکردی جنسی
- اختلالات هویت جنسی
پارافیلیا ها: پارافیلیا ها به عنوان خیال یا امیال جنسی و رفتارهای غیر عادی عود کننده که محرک جنسی هستند تعریف شده است.
اکثر مبتلایان به پارافیلیا را مردها تشکیل می دهند و بیش از 50% از آنها اولین شروع پارافیلیا را قبل از 18 سالگی ذکر می کنند. برخی از افراد ممکن است چندین نو پارافیلیا را تجربه کنند.
انواع پارافیلیاها:
نمایشگری: عبارت است از نمایش آلت تناسبی به دختران جوان که در ملاء عام انجام می شود ممکن است در حین نمایشگری استضاء نیز رخ دهد. تقریبا صد در صد افراد مبتلا مرد و قربانیان آنها زنان هستند.
بچه بازی: شایع تر از سایر انواع پارافیلیا است. فعالیت جنسی با یک کودک زیر سن بلوغ است.
چون در این نوع انحراف پای کودکان در میان است موضوع جدی تر گرفته می شود و در مقایسه با سایر پارافیلیاها کوشش بیشتری برای ردیابی متهم یا مقصر به عمل می آید.
خود آزاری جنسی: اشتغال ذهنی تکراری با اعمال جنسی و خیالات تحقیر شدن ،کتک خوردن، به بند کشیدن از مشخصات این اختلال است.
بعضی از فعالیت ها جنسی ممکن است منجربه مرگ شود بویژه در افرادی که درگیر تحریک جنسی از طریق محرومیت از اکسیژن می شوند.
نظر بازی: این افراد دارای خیالات یا امیال مربوط به دید زدن افراد برهنه یا کسانی که در حال تعوض لباس هستند و یا افرادی که فعالیت جنسی دارند، هستند.
"پارافیلیا هایی که به گونه ای دیگر طبقه بندی نشده اند"
این گروه از پارافیلیا ها شامل:
1. هرزه گویی تلفنی و کامپیوتری: این افراد اقدام به ابراز کلمات وقیحانه پشت تلفن می کنند. در این افراد معمولا تنش و تحریک با پیش بینی تلفن کردن شروع می شود، وقتی طرف بی خبر مقابل گوشی را بر می دارد بیمار (معمولا یک مرد) اشتغال های ذهنی خود را بیان می کند و یا طرف در به صحبت در مورد اعمال جنسی وامی دارد و مکالمه با استضاء همراه است که معمولا پس از قطع ارتباط کامل می گردد.
بعضی از مردم از طریق کامپیوتر و گاهی اوقات نیز از طریق تکانه ای یا فرستادن پیام به وسیله پست الکترنیکی و تصاویر ویدیوئی دست به کار می شوند.
2. مرده دوستی: به کسب لذت جنسی از جسد اطلاق می شود که در اکثر اوقات جسد مورد سوء استفاده خود را از قبرستان بدست می آورند. بعضی از آنها سابقه ای از نبش قب و دزدی دارند. در مواردی بیمار برای ارضای این انحراف جنسی خود اقدام به قتل می کنند.
3. عضو خواهی: در عضوخواهی بیمار بر قسمتی از بدن به بهای نادیده گرفتن قسمت های دیگر تمرکز می کند. تماس دهنی- تناسلی و تماس دهانی با مقعد مثال هایی از این نوع اختلال است.
4. اوروفیلیا: به لذت جنسی مربوط به میل شدید برای ادرار کردن روی بدن شریک جنسی اطلاق می شود.
5. خود ارضائی: خود ارضائی فعالیتی نرمال است که در تمام مراحل از شیر خوارگی تا سالمندی وجود دارد اما برخورد با آن همیشه چنین نبوده است. روش های خود ارضائی در دو جنس و در افراد مختلف فرق می کند.
منبع: روان پرستاری کوشان- روان پرستاری جمیله محتشمی
با در نظر گرفتن این مفهوم زیست – اجتماعی که تولید مثل وظیفه اصلی حیات است و عضو مستقلی از بدن به آن اختصاص داده شده، «آندرولوژی» گستره پهناوری را به خود اختصاص داده است.
در معنای دقیق، آندرولوژی به عنوان دانش و مهارت عملی مربوط به فعالیتهای تولیدمثل مردان و اختلالات آن شناخته میشود.
عناوین اصلی مورد بحث در آندرولوژی عبارتنداز:
عموما و بر مبنای تعریف سازمان بهداشت جهانی (WHO)، آندرولوژی به بهداشت
تولیدمثلی مردان-Male Reproductive Health میپردازد.
هرشخص غیر حرفه ای میداند که هر مرد و زنی نیازمند فرزندآوری هستند. با این وجود، ضرورتی ندارد که یک زوج نازا بدانند که اختلال در مرد است، یا زن ویا هردو. بنابراین معقولترین کار برای زوجها این است که به پزشکی در رشتهای مراجعه کنند که بطور همهجانبه به مشکلات ناباروری میپردازد.
این مهم نیست که این دیدگاه با چه منطقی به بیماران منتقل شود، علم طب آشکارا راه حل مناسبی پیشنهاد کرده است.
اغلب هر یک از زوج نابارور بطور منفرد، با پزشکی از رشتههای مختلف، به منظور تشخیص و درمان مشورت میکنند.برای زن، نسبتا ساده است که پزشک کارآمدی پیدا کند، چرا که تخصص « بیماریهای زنان-Gynecology »، زمینه کاملا شناخته شدهای در علم طب است.
در حالیکه برای مرد مبتلا بسیار سختتر است و ابتدا به ساکن نمیداند به چه کسی مراجعه کند.در ابتدا با پزشک خانواده یا پزشک مراقبتهای بهداشتی اولیه مشورت میکنند، ?? ? به متخصص زنان همسرشان مراجعه میکنند و بقیه با یک اورولوژیست (و در آلمان، همچنین، درماتولوژیست- متخصص پوست) و شاید اندوکراینولوژیست(متخصص غددداخلی) مشورت میکنند.
آندرولوژی در تعداد معدودی از کشورها بعنوان یک رشته مجزا فعال است. در فرانسه و ایتالیا، آندرولوژی، رشته تخصصی است که در چارچوب اندوکراینولوژی قرار گرفته است، علاوه بر آن در مصر و اندونزی نیز بعنوان یک رشته تخصصی در نظر گرفته شده است. در کشورهای دیگر، آندرولوژی رشتهای نیست که بیماران با آن آشنا باشند.
در آلمان، علاوه بر اورولوژیستها، اندوکراینولوژیستها و متخصصین زنان، درماتولوژیستها نیز بر مبنای این سابقه تاریخی که عمده ناباروریها به علت بیماریهای مقاربتی بوده – وضعیتی که همچنان در جنوب صحرای کبیر آفریقا وجود دارد – بیماران ناباروری را ویزیت میکنند.
هدف بهبود آموزش پزشکی در محدوده بهداشت باروری مردان، توسط آکادمی اروپایی آندرولوژی با بیش از ?? مرکز در سطح اروپا دنبال شده است.
از نقطه نظر زوج مبتلا، «طب تولید مثل»، تخصص بین رشتهای است که راه حل ارائه میکند. البته چنین خدماتی در تعداد کمی از دانشگاهها یا مراکز مستقل در دسترس میباشد.
با این حال، بررسی زوج نازا تنها توسط یک فرد نادراست، بلکه معمولا یک تیم بین رشتهای شامل یک آندرولوژیست ، یک متخصص زنان و جنین شناس جهت ارائه طب تولید مثل همکاری میکنند. سازمان بهداشت جهانی (WHO) در تعریف خود از بهداشت تولید مثل، به مفهوم عاری بودن زن و مرد از بیماریها و اختلالات عملکرد تولیدمثل، زوج را بعنوان یک مجموعه و یک پیکر در نظر میگیرد. سازمان بهداشت جهانی معتقداست «تولید مثل» میباید به عنوان بخشی از سلامت اجتماعی، روانی و جسمی هر جامعه در نظر گرفته شود. این در حالی است که WHO در برنامههای خود در زمینه تعیین تعداد فرزندان توسط زوج، فرض را به این دارد که هر دو آنها، آزادانه به روشهای جلوگیری از بارداری معتبر و مورد اعتماد دسترسی دارند. برنامههای تحقیقاتی WHO در زمینه تولید مثل انسان هم زن وهم مرد را مورد توجه قرارداده است (1998-1994) در حالی که در سالهای قبل بررسی فعالیت تولیدمثل زنان بیشتر مورد توجه بوده، مطالعات اخیر برروی باروری مردان، تعادلی در این زمینه ایجاد کردهاست. در سطح بین المللی نیز تلاشهای اولیهای در جهت ایجاد «طب تولید مثل» صورت پذیرفته است. علاوه براین، آندرولوژی در برگیرنده جنبههای معینی از فعالیت تولید مثلی مردان است که تعداد زیادی از آنها بدون دسترسی به همسر (زن) قابل درمان است، مثلاٌ: از این رو، علاوه بر علم بیماریهای زنان، توجه به بخشی از طب تولیدمثلی که مربوط به مردان است، یعنی آندرولوژی، اجتناب ناپذیر است. گسترش «تخصص بیماریهای زنان» و «آندرولوژی» به عنوان زمینههای مجزا، فواید و محاسن زیادی دارد، اگرچه نباید فراموش کرد که هر دو تخصص میباید در ارائه خدمات به زوج نابارور مشارکت نزدیکی در قالب یک مرکز «طب تولید مثل» داشته باشند. در کشور آلمان بر مبنای آییننامههای موجود، حضور آندرولوژیست در بخشی از هر مرکز طب تولید مثل، بویژه در زمان انجام درمان ضروری است و یکی از سه پزشک تیم درمان میباید یک آندرولوژیست باشد،در ایران نیز بر مبنای آیین نامه مراکز درمان ناباروری-مصوب وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی- چنین شرطی وجود دارد.
علم پزشکی آندرولوژی چیست ؟ Andrology
نوشته : دکتر هومن صدری اردکانی
دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
«آندرولوژی» به عنوان شاخهای از علم پزشکی شناخته میشود که مرتبط با عملکرد تولیدمثلی مردان است، اعم از حالات فیزیولوژیک و یا پاتولوژیک (آییننامه آکادمی اروپایی آندرولوژی – سال 1992).
نوشته : دکتر هومن صدری اردکانی
هیدروسل (مایع دور بیضه) مردان دردسر متخصصین کلیه
Hydrocele
ویراستاری مجدد :دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
هیدروسل مایعی است که اطراف بیضه را احاطه میکند و موجب تورم کیسه بیضه میشود. تقریباً از هر 10 نوزاد پسر یک نوزاد به طور مادرزادی در بدو تولد دجار هیدروسل میباشد، اما اغلب آنها در طی یک ماه اول، بدون درمان بهبودی مییابند. علاوه بر آن، مردان نیز (اغلب بالای 40 سال) به علت التهاب یا صدمه به کیسه بیضه، ممکن است به هیدروسل مبتلا شوند.
التهاب ممکن است ناشی از عفونت اپیدیدیم(اپیدیدمیت) یا عفونت بافت بیضه (ارکیت) باشد. (اپیدیدیم لولههای ظریف و پرپیچ و خمی است که پشت هر بیضه قرار دارند)
هیدروسل معمولاً دردناک نبوده ولی چنانچه فرد دچار تورم کیسه بیضه شود باید به پزشک مراجعه نماید تا علل دیگر همچون سرطان بیضه و حالات دیگر را بررسی نماید. بنابراین تمام مردان مبتلا به هیدروسل باید تحت سونوگرافی بیضه قرار بگیرند. در بسیاری از موارد، هیدروسل با فتق کشالهران همراه است. در این موارد به علت ضعف دیواره شکمی، قسمتی از روده به داخل کیسه میرود که نیاز به درمان دارد.
از آنجاییکه مایع هیدروسل معمولاً شفاف است، پزشک برای تشخیص هیدروسل از آزمایش عبور نور از میان کیسه بیضه استفاده میکند. گذر نور نشان دهنده وجود مایع شفاف است، ولی تشخیص قطعی نیست، چون ممکن است حالات دیگر همچون فتق نیز وجود داشته باشد.
در صورتیکه پزشک مشکوک به ایجاد هیدروسل به علت وجود التهاب باشد، آزمایشات خون و ادرار مشخص خواهند کرد که آیا علت هیدروسل اپیدیدمیت است یا خیر؟ در مواردی که مایع احاطه کننده بیضهها، مانع لمس بیضهها شود از روشهای تشخیصی دیگر نظیر سونوگرافی استفاده خواهد شد.
سونوگرافی با استفاده از امواج صوتی با فرکانس بالا، برای ایجاد تصاویر اجزاء داخل بدن، انجام میشود و برای بررسی احتمال وجود توده یا علل دیگر تورم کیسه بیضه به کار میرود.
در پسر بچهها معمولاً هیدروسل در طی یکسال به طور خودبخود محو
میشود. اگر پس از یکسال از بین نرفت و یا به بزرگ شدن ادامه داد،
نیاز به جراحی خواهد داشت. کشیدن مایع هیدروسل در بچهها بدلیل
خطر عفونت به هیچوجه نباید انجام شود.در بزرگسالان نیز اغلب
هیدروسل خودبخود از بین میرود و زمانی نیاز به درمان پیدا میکند
که آنقدر بزرگ شود که غیر قابل تحمل شده یا بد شکل باشد هیدروسل ممکن است یک طرفه یا دو طرفه باشد.
اساس درمان عبارت است ازجراحی (هیدروسلکتومی):
هیدروسلکتومی برداشتن هیدروسل بصورت یک جراحی بدون نیاز به بستری طولانی، با بیحسی موضعی و یا بیهوشی عمومی انجام میشود. برای این کار جراح برشی را بر روی کیسه بیضه یا پایین شکم ایجاد میکند وضمن تخلیه مایع، اصلاحات لازم را انجام میدهد.
اگر هیدروسل در طی جراحی اصلاح فتق کشاله ران تشخیص داده شود، حتی اگر برای فرد هیچ مشکلی ایجاد نکرده باشد پزشک اقدام به برداشت آن میکند در مواردی ممکن است نیاز به عدسی چشمی حین عمل جراحی باشدتا به اپیدیدیم و مجاری اسپرمبر آسیبی نرسد. هیدروسلکتومی ممکن است به قرار دادن لوله تخلیه و پانسمان حجیم بر روی ناحیه برش برای چند روز اول بعد از جراحی نیاز داشته باشد. استفاده از کیسه یخ بر روی موضع در 24 ساعت اول پس از عمل، تورم را کاهش میدهد. جراحی هیدروسل در بچهها بجای ناحیه کیسه بیضه باید با شکاف جراحی کشاله ران انجام شود.
تخلیه توسط سوزن:
این روش به طورکلی توصیه نمیشود، چون احتمال عود مایع زیاد است. عوارض احتمالی این روش نیز ایجاد عفونت یا درد کیسه بیضه است. این روش عمدتاً در افرادی انجام میشود که به علت بیماریهای زمینهای، خطر انجام عمل جراحی در آنها زیاد است.
باید توجه داشت که در هر حال، بعضی مواقع احتمال عود هیدروسل وجود دارد.
سوالی که اغلب افراد در صورت ابتلا به هیدروسل از پزشک خود دارند این است که:
آیا هیدروسل موجب ناباروری میشود؟
در این ارتباط باید گفت:
هیدروسل به خودی خود عامل ناباروری نیست، اما ممکن است همراه با عوامل زمینهای در بیضه مثل عفونت یا توده باشد که این عوامل، تولید یا عملکرد اسپرمها را دچار اختلال میکند.
http://www.sahand272.blogfa.com/ http://www.rs272.parsiblog.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
اورژانس مسمومیت با منواکسید کربن یا مرگ خاموش
poisoning with carbon monoxide
COمنو اکسید کربن یاچیست؟ منوکسید کربنیک گاز بی رنگ و بی بو است این گاز بر اثر سوختن گاز نفت بنزین سوخت جامد یا چوب بدست می آید منابع شایع ان آتش – اجاق ها –بخاری- کوره ها – موتورهای بنزینی
مکانیسم اثرCOمنواکسید کربن
منوکسید کربن بر خون اثر می کند بطوری که خون دیگر قادر نیست همانند معمول O حمل کند و اثر ان بر سلولها بدین گونه است که قادر به استفاده از همه اکسیژنی که به انها می رسد نیستند کمبود اکسیژن عمدتاً بر مغز و قلب اثر می کند.
منو اکسید کربن تاچه حد سمی است؟
منوکسید کربن بسیار سمی است و ممکن است باعث مرگ شود در افرادی که از مسمومیت شدید نجات می یابند ممکن است آسیب مغزی دائمی ایجاد شود.
خطرات ویژه در مسمومیت با منواکسید کربن:
نگهداری اجاق ها- بخاری ها- دیگ های بخار و یا اتش های که در اتاق – کلبه- چادر می سوزنند و دودکش- هواکش یا راهی برای خروج CO و ورود هوای آزاد به اتاق ندارد خطناک است احتمال مسمومیت بخصوص در هوای سرد وقتی که مردم درها و پنجره ها را برای جلوگیری از ورود سرما می بندند یا وقتی که این تجهیزات به خوبی کار نمی کنند بیشتر است . اغلب چیزی وجود ندارد که افراد را از مسموم شدنشان آگاه کند شکایات سرماخوردگی یا بیماری که بر اثر خوردن غذای آلوده ایجاد می شود اشتباه گرفته می شود بسته به نوع ماده سوختنی سموم دیگری هم ممکن است در دود یا بخار وجود داشته باشد مثل :سیانید- امونیاک-کلرین -کلرید هیدروژن به همان اندازه COمسموم شوند.
علائم مسمومیت با منو اکسید کربن عبارتند از:
مسمومیت خفیف :
1-ضعف- خستگی –خوا آلودگی 2-سردرد 3-گیجی –منگی 4-درد سینه 5-تهوع واستفراغ 6-نبض تند در ابتدا.
مسمومیت شدید:
1-درجه حرارت پایین 2-کاهش سطح هوشیاری 3-تشنجات 4-تنفس نامنظم سطحی – تنفس ممکن است قطع شود 5-نبض کند 6-افت فشار خون.
اقدامات و درمان مسمومیت با گاز منواکسید کربن:
بیمار را از گاز سمی دور کنید اگر وارداتاقی می شوید که مملو از گاز یا گاز و دود ناشی از اتش است از ماسک های تنفسی برای محافظت خود از مسمومیت استفاده کنید. کمک های اولیه بدهید اگر تنفس بیمار قطع شده است راه هوایی را باز کنید تنفس دهان به دهان به بینی بدهید اگر بیمار بیهوش یا خواب الوده باشد او را به یک پهلو در وضعیت احیا بخوابانید تنفس را هر 10دقیقه بررسی کنید و بیمار را گرم و بی حرکت نگه دارید و بیمار را هر چه سریع تر به بیمارستان برسانید.
منابع:
1-مجله علمی پزشکی شماره 17
2-مجله علمی پزشکی قانونی شماره 25
3-مسمومیت ها CMMD
5-برونر سودارث گوارش
http://www.sahand272.blogfa.com/ http://www.rs272.parsiblog.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
نوشته : رویا خداداد کارشناس پرستاری مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
ویراستار: دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
روانشناسی نگاه کردن انسانها
نوشته : زهرا کاظمی کارشناس ارشد انسان شناسی
ویراستاری مجدد :دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
بینایی قدرت دیدن محیط اطراف است. اعضای بینایی چشم ها هستند. شعاع های نوری که به هر چشم وارد می شود، به وسیله قرنیه و عدسی متمرکز شده ، روی شبکیه می افتند و یک تصویر وارونه بر روی آن تشکیل می دهند. سلول های شبکیه این تصویر را به تکان های الکتریکی تبدیل می کنند که از طریق عصب بینایی به مغز می روند و در آنجا رمزگشایی شده باعث بینایی می شوند. عنبیه اندازه مردمک را تغییر داده، مقدار نوری را که به شبکیه می رسد کنترل می کند. بینایی از طریق شکل، رنگ، اندازه، حرکت و فاصله اشیاء دریافت می شود. بینایی بیش از دیگر حواس اطلاعات دقیق و گسترده از محیط بدست می آورد.
اطلاعات جمع آوری شده توسط یک شخص نابینا در فضای باز محدود به دایره ای به شعاع بیست تا یک صد پا می شود. با داشتن بینایی، همین شخص می توانست ستاره ها را ببیند. فرد نابینای با استعداد در منطقه ای که برای او آشناست میانگین حداکثر سرعتش محدود به دو یا سه مایل ساعت می شود.
چشم ها برای انسان وظیفه های بسیار زیادی انجام می دهند، این توانایی ها به او امکان می دهند تا:
1- غذاها، دوستان، و وضعیت جسمی بسیاری از مواد را از یک فاصله تشخیص دهد.
2- در هر مکان قابل تصور حرکت کند و از موانع دوری جوید.
3- در ساختن ابزار، آراستن خود و دیگران، ارزیابی تظاهرات خارجی و جمع آوری اطلاعات نسبت به حالات عاطفی دیگران کمک کند.
چشم ها معمولا به عنوان وسیله اصلی جمع آوری اطلاعات مورد توجه قرار می گیرد. با این حال با توجه به اهمیت نقش آنها به عنوان « جمع آوری کننده های اطلاعات » نباید فایده و کارآیی آنها را به عنوان حاملین اطلاعات نادیده گرفت. به عنوان مثال، یک نگاه می تواند نقش تنبیه کننده، تشویق کننده و یا حالت غلبه و تسلط داشته باشد. اندازه مردمک چشم می تواند معرف علاقه و یا بی رغبتی باشد (تی هال، ادوارد، 1385، ص 85).
بینایی به عنوان عاملی هم نشست ( ترکیب کننده )
انسان از طریق مشاهده یاد می گیرد و آنچه یاد می گیرد بر آنچه می بیند تأثیر می گذارد. این توانایی سازگاری زیادی در انسان ایجاد کرده و او را قادر می کند از دریافت ها و تجربیات خود در گذشته بهره برداری کند. اگر حاصل مشاهده در انسان موجب یادگیری نشود، بهر حال برای بهره برداری از محیط اطراف، همیشه مؤثر بوده و بشر در غیر این صورت در مقابل موجوداتی که قدرت بهره وری از محیط اطراف را دارند بی دفاع می ماند. توانایی انسان در تشخیص میزان بهره وری از محیط اطراف نشان می دهد که انسان ادراک خود را در نتیجه یادگیری تغییر می دهد. انسان در حرکت خود در فضا، برای تثبیت جهان دیداری خود وابسته به پیام های در یافت شده از طریق بدنش می باشد. بدون چنین پس خورند بدنی بسیاری از افراد تماس خود را با واقعیت از دست داده و دچار توهم می شوند. اهمیت احساس در حرکت به عنوان عامل تصحیح کننده عملکرد بینایی به صورت تجربه ای در یک زمان بعدها توسط آدلبرت ایمز (Adelbert Ames) فقید و سایر روانشناسان تعاملی به نمایش گذارده شد. در یک اتاق به شکل نا منظم که به نظر چها رگوش می آمد، به چند نفر تکه چوبی داده شد و به آنها گفته شد تا چوب را به نقطه ای در کنار پنجره بزنند. در تلاش های اولیه مطلقا علامت را گم می کردند. به تدریج که آموختند هدف گیریهایشان را تصحیح کنند و توانستند با نوک چوب به هدف بزنند، اتاق را هم نه به صورت مکعب بلکه به شکل واقعی یعنی کج و معوج می دیدند. یک تفاوت و مثال شخصی تر این موضوع را می توان در مورد کوهی عنوان کرد که با یک بار صعود به آن، به هیچ وجه شبیه به آنچه در اول به نظر می رسید نخواهد بود (تی هال، ادوارد، 1385، صص 86-87).
زبان شناسان اغلب ادعا می کنند که به هنگام تجزیه و تحلیل و ثبت دقیق و هماهنگ جزئیات صدای افراد، اغلب نشان دادن تمایز بین صداهای بعضی از افراد بسیار مشکل می شود. برای مسافرانی که در ساحل یک کشور خارجی پیاده می شوند، تجربه ای معمولی است وقتی در می یابند زبان آنانی را که در کشور خود یاد گرفته اند، نمی توانند بفهمند. صدای مردم آن کشور هیچ شباهتی به صدای معلم آنها ندارد! و این موضوع می تواند باعث تشویش خاطر آنها شود. هر کسی که خودش را در بین افرادی که به زبان کاملا نا آشنای دیگری صحبت می کند، ببیند، به خوبی می داند که در ابتدا تنها صداهای گنگ و غیر مجزا و غیر قابل تشخیص به گوش او می رسد و تنها بعد از مدت زمان معین اولین خطوط اصلی خام شروع به ظاهر شدن می کنند. و زمانی که زبان بیگانه به خوبی یاد گرفته شد، قدرت تفسیر گسترده ای از وقایع و پیشامدها برای شخص ایجاد می شود و بسیاری از سخنان که قبلا نا مفهوم بودند اکنون قابل فهم می شوند.
قبول این نطریه که صحبت و درک سخنان یک فرایند ترکیبی است، سهل تر از قبول این عقیده است که بینایی یک حس ترکیب کننده است، چرا که آگاهی ما از عملکرد یک دید فعال بسیار کمتر از نقش صحبت کردن فعال می باشد. هیچ کس در مورد اینکه چگونه بایستی « ببیند » نمی اندیشد. بنابراین اگر این نظریه را قبول کنیم، بسیاری از پدیده ها بیشتر از آنچه در لوای یک اندیشه قدیمی ممکن بود، تشریح پذیر شوند؛ تصور گسترده تری از یک « واقعیت » پایدار و یکسان بر روی یک سیستم بینایی دریافت کننده پذیرا ثبت می شود، به طوری که آنچه مشاهده می گردد، برای تمام افراد یکسان بوده و بنابراین می تواند به عنوان یک نقطه مرجع جهانی مورد استفاده قرار گیرد.
تصور اینکه در جهان هیچ در نفری را نمی توان یافت که به هنگام استفاده فعال از چشمهایشان در شرایط عادی دارای قدرت دید دقیقا برابری باشند، برای برخی از افراد تکان دهنده و حیرت آور می نماید. چرا که این موضوع بیانگر این حقیقت است که تمام افراد به یک صورت با جهان اطراف خود ارتباط بر قرار نمی کنند. اما به هر حال بدون تشخیص این تفاوت ها، فرایند انتقال از یک جهان ادراکی به جهان ادراکی دیگر امکانپذیر نیست. مسلما فاصله بین جهان های ادراکی دارای فرهنگ های یکسان مسلما بسیار کمتر از فاصله بین جهان های ادراکی دو فرد دارای فرهنگ های متفاوت است، اما با تمام این ها، این فاصله اندک هم مشکل ایجاد می کند.
افراد اعم از مرد یا زن معمولا یاد می گیرند تا چشم هایشان را به صورت های کاملا متفاوتی به کار بگیرند. گواه بارز این مدعا این است که افرادی که در فرهنگ های مختلف بار می آیند و رشد می کنند، در جهان های ادراکی و حسی کاملا متفاوتی زندگی می کنند و این موضوع را می توان با توجه به شیوه جهت گیری آنها در فضا، و چگونگی حرکت آنها از یک مکان به مکان دیگر دریافت (تی هال، ادوارد، 1385، صص89-90).
رفتار چشم
مطالعه رفتار چشم افراد تناقضات جالب توجهی را بین دو فرهنگ آشکار می سازد. انگلیسی ها که در آمریکا به سر می برند نه تنها زمانی که می خواهند تنها باشند دچار مشکل می شوند بلکه در روابط خود با افراد هم مسائلی دارند. آنها هیچ گاه با اطمینان نمی دانند که نحوه گوش دادن یک آمریکایی به چه ترتیب است. از طرف دیگر ما هم نمی دانیم که یک انگلیسی چگونه ما را درک می کند بسیاری از این ابهامات در روابط افراد ناشی از تفاوت در نحوه استفاده از چشم هاست. به فرد انگلیسی آموزش داده می شود تا در صورت داشتن وظیفه ای و نبودن مانعی در بین، نشانه ای از ادب و نزاکت است که با دقت خاص به صحبت دیگران گوش کند. برای نشان دادن اینکه صحبت ها را درک می کند، نه سر خود را تکان می دهد و نه سر و صدایی می کند. برای اینکه به شما بفهماند به حرف هایتان گوش می داده، چشم هایش را بر هم می زند. از طرف دیگر به آمریکایی ها آموزش داده می شود هیچ گاه به کسی خیره نشوند و ما موقعی مستقیما و به طور ثابت به چشمهای شخص دیگر نگاه می کنیم که می خواهیم مطمئن شویم که در او نفوذ کرده ایم. نگاه آمریکایی به هم صحبت خود بعضا از یک چشم به چشم دیگر او تغییر مکان می دهد و حتی ممکن است برای مدتی دید وی به کلی از روی صورت او به جای دیگری متوجه شود. رفتار خاص دیگر انگلیسی ها به هنگام گوش دادن به صحبت دیگران این است که در فاصله اجتماعی چشمها همواره ثابت و بدون تحرک باقی می مانند، به طوریکه به هر چشمی که نگاه شود ظاهر نگاه کاملا متوجه شماست ( تی هال، ادوارد، 1385، ص 92).
مسئله اصلی در درک دیداری آن چیزی است که مردم می بینند نه انتقال محرک شبکیه (یعنی تصویر روی شبکیه). این نشان می دهد که تفاوت های فردی مشخص روی ادراک تصویری تأثیر دارند. همچنین عوامل دیگری به عنوان مثال شخصیت، سبک های شناختی، جنس، شغل، سن، ارزش ها، نگرش ها، انگیزه ها و باورها وجود دارند که بر چگونگی درک ما از چیزها تأثیر دارند.
ما چیزها را آن گونه که هستند نمی بینیم بلکه آنطور که ما هستیم، می بینیم. دیدن امر ذهنی است، هر کدام از ما جهان را به طور متفاوت می بیند. همین طور دیدن امری فعال است، چشم ها و مغز ما جهانی را که می بینیم، می سازد
می توان گفت بینایی جزء حواسی است که در مدرنیته قوت گرفت. انسان مدرن نسبت به انسان های اولیه و جوامع بدوی بیشتر از حس بینایی خود استفاده می کند. در حالیکه انسان های اولیه از حواس دیگر مثل بویایی و لامسه برای پیدا کردن غذا یا رد پا استفاده می کردند. اما انسان مدرن بیشتر از دیدن بهره می گیرد مخصوصا در فضای محدود شهر افراد با چشم های خود ارتباط برقرار می کنند و اطلاعات جمع آوری می کنند. با اینکه این دیدن از عمق کمتری بر خوردار است حتی ممکن است افراد به چیزهای بسیاری نگاه کند ولی معنای واقعی آن را دریافت نکند. فضای دیداری انسان ها بسیار گسترده و متنوع است. بیلبردها ، پوسترها، ساختمان ها،عکس ها، فیلم ، نقاشی و... همه حس بینایی را به کار می گیرند. حتی آنچه که افراد می بینند و برای آنها جنبه عینیت دارد سبک زندگی را تشکیل می دهد.
اهمیت حس بینایی را می توان در سطح زبانی هم بررسی کرد. در طول روز بارها از ضرب المثل ها، کنایات و اصطلاحاتی که کلماتی مانند چشم، دیدن و نگاه کردن درآن ها وجود دارد استفاده می کنیم. ضرب المثل هایی مانند نگاه چپ کردن، نگاه خود را دزدیدن، چشم تو چشم شدن، چشم تنگ، ببینیم و تعریف کنیم و...
به هر حال چشم ها وسیله و ابزار مهمی برای مردم شناس در جمع آوری اطلاعات، ارزیابی آنها، تفسیر و حتی نشان دادن و بیان اطلاعات هستند.
منابع
- تی هال، ادوارد، 1385، بعد پنهان، ترجمه دکتر منوچهر طبیبیان، انتشارات دانشگاه تهران
- برجر، جان، 1380، درباره نگریستن، ترجمه فیروزه مهاجر، انتشارات آگه
http://www.sahand272.blogfa.com/
http://www.rs272.parsiblog.com/
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
http://www.sahand272.blogfa.com/
http://www.rs272.parsiblog.com/
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
طب پست مدرن دریک نگاه
نوشته :ترکان عینی زاده
ویراستاری مجدد : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
پست مدرنیسم جنبشی معاصر است که تأثیر قابل ملاحظهای در روند مطالعات اخیر داشته است. از این جریان در تلقی عام و کلاسیک به عنوان مهمترین عامل نسبیتگرایی یاد شده است و بسط آن با نقد جریان روشنگری و خردباوری مدرن، عینیت گرایی را که یکی از شاخصهای علم در دوران مدرنیسم است به چالش میکشد. در این میان نگرش و عملکرد پزشکی نیز در جریان تحولات فکری و تحت تأثیر جهان بینی و فلسفه حاکم بر دورههای مختلف تغییر یافته است و در نهایت ظهور پست مدرنیسم در قرن بیست و یکم در علم پزشکی، تفاسیر جدیدی از سلامت،بیماری، مفهوم و رویکردهای پزشکی را به همراه داشته است. این رویکرد جدید، جامعه پزشکی و کارگزاران خدمات درمانی مدرن و نقش آنها را در بهبودمراقبت های بهداشتی و سلامت بیماران، مورد نقد قرار داده است. مقاله حاضر با مطالعه و بررسی این امر سعی در ترسیم سیر تحولاتی دارد که به تناسب تحول جریانهای فکری مختلف، در حوزه پزشکی رخ داده است
کلید واژه: پزشکی پست مدرن ـ پزشکی سنتی ـ پزشکی مدرن – پست مدرنیسم ـ مدرنیسم ـ مدل زیست پزشکی ـ مدل زیست فرهنگی.
مقدمه
مدرنیسم به عنوان یک دوران تاریخی پس از رنسانس فرهنگی در اروپا آغاز گردید. از ویژگیهای مهم این دوران میتوان به رشد شهرنشینی، گسترش وتوسعه علوم جدید، پدیدآمدن نهادهای جدید سیاسی، اجتماعی و آموزشی اشاره کرد. در این دوره به موازات از میان رفتن تدریجی نظامهای سنتی و پیشرفته سریع علوم و تکنولوژی، عقل به عنوان مرجع نهایی مشروعیت شناخته شده و ناگزیر شاهد افزایش تدریجی دین گریزی و گرایش به انسان باوری هستیم.
پیش از دوره مدرن دین از جایگاه ویژهای در جامعه سنتی برخوردار بود؛ چرا که توجیه کننده نهایی رفتارها بوده و تصویر کلی از جهان را در اختیار فرد میگذاشته است. اما در دنیای مدرن این اندیشه جای خود را به اندیشه علمی میدهد و ایمان به علم جانشین ایمان دینی میشود. در این زمینه میتوان از پوزیتیویسم به عنوان نمودی از دین گریزی مدرن نام برد. باور به کسب معرفت از طریق تجربه و منفعل بودن ذهن انسان در این روند از جمله اصول اساسی اندیشه پوزیتیویستی است. در واقع در این دیدگاه دانش درباره جهان عینی فقط از راه علوم تجربی امکان پذیر است و وحی و شهود به عنوان منابع کسب معرفت زیر سئوال میروند. همچنین در این اندیشه احکام و قضاوتها به دو دسته حکمها و داوریهای واقعی و ارزشی تقسیم میشوند. بنابراین عقل و دریافتهای آن جایگاه و اهمیت ویژهای در این دیدگاه مییابند. به مرور و پس از مواجهه با بحرانهای ناشی از نوع نگرش و تفکر دوران مدرن، شاهد ظهور رویکرد جدیدی در تفکر هستیم که پست مدرنیسم نام دارد.(حقیقی؛1381)
اصطلاح پست مدرن حدوداً از سال 1950 یعنی بعد از اوج مدرنیسم و در پایان جنگ جهانی دوم ظهور پیدا کرد و در حوزههای فکری و فرهنگی گوناگون از جمله معماری، ادبیات، سینما و نقد هنر گرفته تا جامعهشناسی، مردمشناسی، سیاست و فلسفه به کار گرفته شد. این تفکر به تدریج دامنه خود را در زمینههای مختلف علمی نیز گسترش داد تا آنجا که ”ژان فرانسوا لیوتار“ در اثر معروف خود از “علم پست مدرن“ سخن میگوید.(همان)
پست مدرنیسم در واقع در نقد بنیادهای مدرن شکل گرفته است و از جمله نقدهای اساسی که به دوران مدرن وارد میکند، نقد روشنگری و خردباوری مدرنیسم است. در اندیشه روشنگری، عقل نیروی ضد اسطوره و سنت به شمار میرود و نیروی استدلال عقلی به عنوان مرجع مشروعیت پیشنهاد میگردد. به این ترتیب مدعی تحقیق شکلهای عقلانی زندگی فردی و اجتماعی است.(همان) از سوی دیگر روشنگری با ادعای شناخت یقینی و ثابت عالم در چارچوب ایدئولوژیهای نوین، نوید ظهور دنیای پیشرفته و مترقی را میداد. اما متفکران پست مدرن با نقد فراگیر و ریشهای عقل این ادعای روشنگری را رد میکند و منکر پیشرفت در علم و بهبود اجتماعی یا هر تعبیر دیگری از پیشرفت میشود و در مقابل به جای اصطلاح ”پیشرفت“، واژه ”تغییر“ را به کار میبرد.
فوکو در نقد مطلق باوری علم در دوران روشنگری معتقد است، حقیقت در هر جامعهای براساس نوع رابطه قدرت و دانش ساخته میشود و بنابراین اعتبار حقیقی نسبی است. به این ترتیب متفکران پست مدرن بر این باورند که عقل همواره ریشه در شرایط اجتماعی، فرهنگی و تاریخی دارد و مقولهها ومعیارهای ارزیابی آن در وضعیتهای زمانی و مکانی مختلف، متفاوت است. لذا این نگاه با نسبی کردن شناخت و حتی با نسبی دانستن حقیقت و معرفت همه ادعیههای روشنگری را در معرض تردید قرار داد و نفی نمود.
پزشکی نیز همچون سایر شاخههای علمی متأثر از جهان بینی و فلسفه حاکم بردوران مختلف است. به این ترتیب در دورههای متفاوت با توجه به رویکردهای مختلف نسبت به انسان و نوع برداشت از حقیقت، فلسفه و نیز عملکرد پزشکی دستخوش تغییر شده است. مقاله حاضر نیز سعی در ترسیم تحول در رویکردهای علم پزشکی دارد و در پی یافتن پاسخ این پرسش است که پزشکی چگونه در جریان تحولات فکری مختلف، تغییر یافته است و در هر دوره چه رویکردی نسبت به یافتهها و برداشتهای دوران قبل داشته است.
نگرش علم پزشکی از سنتی تا پست مدرن:
در جهان بینی سنتی «کل» حیثیتی مستقل از اجزاء داشته و هستی را صرفاً منحصر به اجزاء متکثر مستقل از یکدیگر نمیداند. طب سنتی نیز بر اساس چنین فلسفهای به طبیعت مینگرد . لذا انگاره طب سنتی بدن انسان را مجموعهای از اجزاء که فقط با یکدیگر ارتباط مکانیکی دارند تلقی نمیکند بلکه برای بدن انسان شأن مستقل قائل است و اختلال اجزاء را ناشی از برهم خوردن حقیقت کلی میداند. در باور اطباء سنتی انسان تنها یک موجود زیستی و بیولوژیک نیست بلکه ترکیبی از روح و جسم است و بیماری نتیجه از بین رفتن تعادل در نظامی است که تمام ارکان و عناصر آن صرفاً مادی نیست. به این ترتیب طب سنتی از رهگذر باور به وحدت و پیوند بین جوانب مختلف انسان، یعنی جسم و نفس و روح، در روند درمان نیز توجه خود را معطوف به کلیت بدن بیمار میکند.
از سوی دیگر طب سنتی مبتنی بر طبیعت بوده و از گیاهان و مواد معدنی و حیوانی جهت درمان بیماریها بهره میبرد و برای تبدیل این مواد طبیعی به دارو غالباً دخل و تصرف زیادی در آنها اعمال نمیکند.
اما به مرور در پس تحولات اجتماعی، جمعیتی و پیشرفت تکنولوژی در دوره مدرن، نیازها و مطالبات افراد نیز تغییر یافت و در این راستا مراقبتهای پزشکی پیش از دوران مدرن نیز، با پذیرفتن تکنولوژی جنبش مدرنیسم، به سمت مدرنیزه شدن پیش رفت. به این ترتیب، در سالهای آخر قرن 18 شاهد ظهور طب مدرن هستیم.
در حالیکه در طب سنتی سه مبنای اسطورهای، مذهبی و تجربی ـ علمی در نظر گرفته میشود. طب مدرن با حذف مبانی اسطورهای و مذهبی تنها تجربه، آزمایش و علوم عقلی را مبنا و پایه مفروضات خود میداند. لذا طب مدرن تجربهگرایی را مبنای اندیشه و عملکرد خود قرار داد. در این دوره اهمیت زیادی به کالبدشناسی آسیبشناختی داده میشد و به اعتفاد فوکو”نگاه“ در این دوره اقتدار مییابد به طوری در این روند چشم و عمل دیدن، سرچشمه وضوح میشود و این نگاه دقیق و هوشیاری تجربی گستره آزمایش را مشخص میکند.(فوکو؛1385)
بعلاوه طب مدرن برخلاف طب سنتی توجه دقیق خود را نه به تمام بدن به عنوان یک کل، بلکه بر عضو خاص معطوف میداد و آن عضو را مورد توجه و تجزیه دقیق قرار میدهد. فوکو در این باره از جایگزین شدن پرسش «کجای بدن شما آسیب دیده است؟» به جای پرسش «ناراحتی شما چیست؟» یاد میکند که هر یک دستور زبان و سبک خاص خودشان را دارند. به این ترتیب شاهد توزیع تازهای از عناصر مجزای فضای جسمانی هستیم که در آن جدایی بافت در تقابل با توده عملکردی یک اندام قرار میگیرد. فرض فلسفی نهفته در این رویکرد این است که «کل» هیچ حیثیتی مستقل از اجزاء خود ندارد و در واقع خاصیت آن از برآیند خاصیت اجزاء حاصل میگردد.
علاوه بر اینها فوکو کلینیک را به عنوان یک واقعیت تاریخی پدیدهای مدرن می داند و پیدایش آن را در ارتباط با تجدید ساختار پزشکی قرار می دهد. از نظر فوکو پیدایش کلینیک در تاریخ پزشکی از اهمیت زیادی برخوردار است و اهمیت واقعی خود را مدیون این حقیقت است که نه تنها موجب تجدید سازمان عمیق در گفتمان پزشکی شده است بلکه اصولاً هر گفتمان ممکن درباره بیماری را تغییر داده است.(همان)
یکی دیگر از مبانی طب مدرن برخلاف طب سنتی به کارگیری داروهای شیمیایی ساختگی است. همچنین درنتیجه پیشرفت فنآوری جدید، به کارگیری ابزارها و وسایل فنی پیچیده در طب مدرن گسترش یافته است.
اما پزشکی مدرن علاوه بر دستاوردهایی که به همراه داشته، حامل آسیبها و عوارض سنگینی نیز بوده و رفته رفته آن را با بحران مواجه کرده است. به طوری که در سالهای اخیر شاهد هشدارهایی در این زمینه هستیم. تا آنجا که به گفته “روی شوارتز“، عضو انجمن پزشکی آمریکا، ”ما باید مردم را نسبت به بیثباتی و عدم قطعیت پزشکی جدید آگاه نمائیم. در پناه چنین پزشکی است که بسیاری از مردم نه تنها درمان نمیشوند، بلکه در مواردی با مشکلاتی نیز روبرو میگردند. این یک واقعیت است که پزشکی امروز، بر پایه آزمایش و خطا بنیان نهاده شده است. (چارلز: 2) به نظر میرسد در این میان دور شدن از درمانهای طبیعی و گیاهی و در مقابل محور قرار دادن درمانهای شیمیایی در بروز این آسیبها و عوارض بیتأثیر نبوده است. در این زمینه میتوان به بیماریهای «پزشک زاد» یا «پزشک ساخته» اشاره نمود یعنی آن دسته از بیمارهای که محصول جنبههای مختلف پزشکی مدرن هستند. این دسته از بیماریها به مثابه خطری برای سلامت شناخته شده اند. بطوری که تعداد قابل توجهی از بیماران با مشکلاتی که محصول معالجات و یا تأثیرات نامطلوب داروها میباشد، مواجه شدهاند. بیماریها ی پزشک زاد میتواند محصول عواملی از جمله اشتباهات در تجویز و یا استفاده از داروهای نامناسب، سوانح ناخواسته، استفاده نامناسب از شیوههای تشخیص و درمان، آسیبها و پیامدهای جانبی پزشکی مدرن و اعمال جراحی باشد. بسیاری از داروهای شیمیایی با آثار جانبی همراهند.(همان:3) در این مورد میتوان به برخی داروهایی که در درمان بارداری تجویز میشوند اشاره نمود .
به باور برخی از جامعهشناسان همچون ایلیچ (1978و 1974)، تأثیر بیماریزای خدمات سلامت کنونی مدام رو به افزایش است؛ به طوری که در استفاده از خدمات پزشکی برای مسألهای نسبتاً جزئی، این خطر بیمار را تهدید میکند که در معرض معاینهها و درمانهایی قرار گیرد که مسألهای وخیمتر نسبت به مسأله اولیه را پدید میآورد. در حالیکه بسیاری نوشتههای علمی در زمینه پزشکی مدرن بیشتر تمایل به تفسیر مثبت و خوشبینانه از اثرات داروهای جدید خود دارند؛ در پزشکی پست مدرن، خطرات و اثرات جانبی، جایگاه بسیار مهمی پیدا کرده و توجه به آن در اولویت قرار گرفته است. (آرمسترانگ وتوکل، 1387: 285)
از سوی دیگر ایلیچ در استدلال خود از این هم فراتر میرود و به باور وی تأثیرات بیماریزای پزشکی چنان گسترهای یافتهاند که نهاد پزشکی خود تبدیل به یک تهدید برای تندرستی شده است. ایلیچ معتقد است همگانی شدن و در دسترس بودن پیش از اندازهی خدمات سلامت، برای سلامت جامعه مضر است و به آن آسیب میرساند. به طوری که موجب میشود مردم بیش از آنکه ”واقعاً“ مورد نیاز است، از این خدمات استفاده کنند و این امر منجر به افزایش وابستگی به پزشگان گردیده است و این وابستگی شکلی از بیماری است که سلامت و شاداب انسانهای مستقل و خود مختار را تضعیف میکند. (همان: 287)
به مرور و در اواخر قرن بیستم و در پی گسترش رویکرد پست مدرن در حوزههای مختلف علمی، پزشکی مدرن نیز مورد بازنگری قرار گرفته و افرادی چون ایلیچ و توماس مک کئون ، نقش پزشکی مدرن را در بهبود مراقبتهای بهداشتی و سلامت بیماران مورد انتقاد قرار دادند. به این ترتیب ظهور پست مدرنیسم در حوزه پزشکی، تفاسیر جدیدی از سلامت، بیماری و مفهوم پزشکی و رویکردهای آن را به همراه داشته است.
موریس در مقاله خود به سه ویژگی عمده تفکر پست مدرن اشاره کرده است که مستقیماً بر مراقبتهای بهداشتی تأثیرگذار بودهاند:
اول اینکه دوران پست مدرن با دوره سرمایهداری مصرف گرا منطبق است و در آن مراقبتهای پزشکی نیز همچون یک کالا از سوی افراد متقاضی خرید و فروش میشود. از سوی دیگر چنانچه گذشت، متفکران پست مدرن همه انواع علم را مربوط به تاریخ و تأثیرپذیر از فرهنگ میدانند و به باور آنها حتی دقیقترین علوم نیز نمیتوانند به طور دقیق بیانگر و نشاندهنده حقیقت باشند. به این ترتیب صفت نسبیت گرایی پست مدرن، علم باوری مدرنیسم را که بر مبنای آن عینیت گرایی یکی از شاخصهای علم فرض میشود، به چالش کشیده و از این رهگذر خط بطلانی به باور قطعیت احکام علمی میکشد. در نهایت بحثها و کدهای اجتماعی پست مدرن دادههای علمی را به صورت داستان درنظر گرفته و از دیدگاه راویان به بطن فرهنگ راه پیدا میکند در باور متفکران پست مدرن تأثیر کدهای فرهنگی در نوع تجارب، سلامتی و بیماری اهمیت زیادی دارد و براساس این باور مطالعات جدیدی در زمینه «روای در مطالعات پزشکی» انجام شده است.
در دوران مدرن حقیقت بیماری فقط در دست پزشکان بود و توضیحات علمی بیولوژیکی و عینی تنها توسط پزشک انجام میشد و در نهایت تنها به تجویز صرف دارو میانجامید. اما راوی پست مدرن خود بیمار است. که داستان بیماری خود را شرح میدهد. (8: 2000, Morris)
برخی دیگر از تفاوتهای پزشکی پست مدرن نسبت به پزشکی مدرن مربوط به روند درمان است. در واقع برخلاف پزشکی مدرن که بر رضایت بیمار تأکید میکند، تأکید پزشکی پست مدرن بر تجارب بیمار است. (1552: 1999, Muir Gray) در این روند بیشتر توجهات معطوف به نوع روابط افراد در روند درمان است. به طوری که در رویکرد پزشکی پست مدرن ویژگی رفتاری پرسنل درمانی، مانند روابط کلامی و غیرکلامی، نوع مشاوره و مشارکت بیمار در روند تصمیمگیری مورد توجه قرار میگیرد.
«جورج انگل » در مقالهای تحت عنوان «مدل زیست پزشکی » (1977)، تفکیک ذهن و جسم را از خصوصیات مدل زیست پزشکی مدرن میداند که طی آن با بیمار همچون موجودی کاملاً زیست شناختی برخورد میشود؛ به طوری که در این مدل انسان در حد یک بدن مکانیکی که فقط با زبان فیزیک و شیمی سروکار دارد، تقلیل مییابد. در مقابل پزشکی پست مدرن قائل به ”مدل زیست فرهنگی “ است؛ یعنی مدلهایی که به انسان و بیماری او نه به عنوان یک کارکرد معیوب بلکه به عنوان یک تجربه جدید از زندگی و ساختار فرهنگی ـ اجتماعی مینگرند.
(8: 2000, Morris)
بنابراین به طور کلی دو دیدگاه در نظریه مربوط به سلامت مورد توجه است. دیدگاه اول ناهنجارگرایان هستند که معتقدند بیماری را میتوان بدون ارجاع به ارزشها و با توجه به ارزیابی تجربی کارکردهای بدن تعریف کرد. در مقابل دیدگاه هنجارگرایان قرار دارد، که سلامت و بیماری را مفاهیمی ذاتاً ارزش بار میدانند و معتقدند تصمیم درباره حالات بدن یا روان مستلزم آن است که چه چیزی مطلوب یا نامطلوب، مفید یا بیفایده، خوب یا بد است. به این ترتیب هنجارگرایان پیش دارویهای ارزشی و فرهنگی را در تعیین سلامت و بیماری در پزشکی دخیل میدانند.
لذا از بارزترین خصوصیات مدل زیست فرهنگی که آن را از مدل زیست پزشکی متمایز میکند، اعتقاد به ارتباط عناصر فرهنگی و بیولوژی در ساختار انسان است. براساس این مدل دریافتهای افراد که براساس باورهای آنها شکل میگیرد، فرآیندهای بدن آنها را تغییر میدهند. به این ترتیب در دنیای پست مدرن که همه چیز از تغییرات تاریخی، اجتماعی و فرهنگی تأثیر میگیرد، بیماری نیز در مرکز ارتباط بیولوژی و فرهنگ در نظر گرفته میشود.
این تغییر دیدگاه از مدل زیست فرهنگی به مدل زیست پزشکی حتی در برداشتی که پزشکان از اصطلاح درد داشته نیز تأثیر گذاشته است و در رویکرد پست مدرن درد نیز اساساً توضیحی روانی، اجتماعی و فرهنگی، یافته است؛ به طوری که بنابر یافتههای مؤسسه بینالمللی مطالعات درد، احساس درد از فردی به فرد دیگر بنابر تفاوتهای تجربههای فردی، احساسات، بارحافظه و شبکههای اجتماعی متفاوت است و دیگر آن را صرفاً انتقال عملکرد منفی عصبها به حساب نمیآورند. (9: 2000, Morris)
لذا توجه به این واقعیت که دنیای بیمار و تجارب زیست شدهی او در درک و کنترل بیماری او اهمیت دارد، موجب پیدایش پزشکی بیمار محور شده است. براساس این رهیافت این بیمار است و نه بیماری که باید در کانون توجه پزشکی قرار گیرد و برخلاف رویکرد پزشک محور مدرنیسم، وظیفه پزشک در دوران پست مدرن بیرون کشیدن علائم و نشانهها و رسیدن به تشخیص هوشمندان نیست، بلکه گوش دادن به بیمار برای شناسایی مشکل ”واقعی“ اوست. پس این کار نیازمند برخی تصمیمگیریهای مشترک بین پزشک و بیمار برای تعیین بهترین اقدامات است. یقیقناً پزشک مهارت لازم برای این بحث را دارد اما بیمار نیز به همان نسبت از این توانایی برخوردار است و از طریق توافق و همکاری هر دو طرف احتمال اینکه درمان مناسب به بیمار داده شود و بیمار به اجرای دستورات سلامت کاملاً پایبند باشد بیشتر خواهد بود. از این گذشته چنین استدلال شده است که این شیوه منجر به رضایت بالاتر، هم در بیمار و هم در پزشک خواهد شد. (مید و باور، 2000، به نقل از آرمسترانگ و توکل، 1387: 199)
از جمله دیگر نکات مهم که باید مورد توجه قرار گیرد رابطه بین پزشکی جایگزین، پزشکی مدرن و پزشکی پست مدرن است.
در عین حال که پست مدرنیسم منبعی برای ایدههای پزشکی جایگزین نیست اما برخلاف مطلق باوری علمی و عینیتگرایی مدرنیسم، رویکرد نسبیت گرای پست مدرن با پزشکی جایگزین سازگارتر است.
به طوری کلی مدافعان پزشکی جایگزین از سه نگرش پست مدرنیستی در بحثهای خود استفاده میکنند: اول آنکه آنها ضمن ابراز تردید نسبت به کارایی زیست پزشکی مدرن آن را نوعی رشد زودرس در ذهنیت مدرن میدانند که در عین حال مادی گرایانه، مردسالارانه و سرد و بیروح است و از سوی دیگر پزشکی جایگزین را به عنوان محصول فرهنگ ”اقلیت حاشیه ای شده“ مطرح کرده و ادعا میکنند نقدهای مطرح شده درباره پزشکی جایگزین چیزی نسبت به جز قدرتی که از جانب نهادهای پزشکی شکل گرفته و کوشش میکند تا کنترل پزشکی به معنای عام را در دست بگیرد و در نهایت مدافعان پزشکی جایگزین در جستجوی یافتن جایگزینی برای مفروضات تجربی، منطقی و شیء انگارانه هستند که بنیان آن بر تجربه شخصی استوار است.
علاوه بر مباحث مطرح شده، موریس در مقاله خود از ظهور مفاهیم جدیدی چون ”همدلی“ و ”التیام“ در حوزهی پزشکی یاد می کند. همدلی از جمله مفاهیمی است که در پزشکی پست مدرن مورد توجه قرار گرفته است و منظور از آن درک احساسات بیمار در نیاز او به مراقبتهای بیشتر است. اما این مفهوم بسیار چالش برانگیز است و در نظریههای پست مدرنیستی اخیر هیچ معنای ثابتی ندارد. در حالیکه برخی روند همدلی و درک احساسات دیگران را ممکن میدانند، برخی دیگر از متفکران، همچون امانوئل لویناس به واسطة مسأله دیگر بودن» دیگری در پذیرش این عقیده و چارتر دیده شدهاند. (11: 2000, Morris)
یکی دیگر از ویژگیهای پزشکی پست مدرن تغییر نگرش پزشکی از درمان بیماری به التیام ناراحتی است. مفهوم التیام یافتن ریشه درخواستهای درونی برای تغییر وضعیت بیمار دارد. به عقیده بیوک در فقدان بهبودی کامل التیام تجربه ای بس لذت بخش برای بیمار خواهد بود و البته این امر تنها محدود به بیماران در حال مرگ نمیشود. به این ترتیب الیتام به عنوان مفهومی در مراقبتهای درد کاهی پست مدرنیستی به کار میرود.(همان:12)
نتیجهگیری:
بنابر آنچه گذشت جریان پست مدرنیسم که از دهه 1950 مطرح شد، امروز دامنه تأثیر خود را گسترش داده و در حوزههای مختلف فلسفی، علمی، اقتصادی، سیاسی شاهد حضور آن هستیم. گسترش رویکرد پست مدرن در حوزه های مختلف علمی با ایجاد تغییرت بنیادی، بار دیگر اهمیت پرداختن به فرهنگ را در مباحث علمی، به خصوص مباحث پزشکی یادآوری میکند. به طوری که در این رویکرد جدید بیماری و سلامت نیز در متن فرهنگی و اجتماعی مطالعه میشوند. نگرش پست مدرن بیولوژی را نیز در ارتباط با فرهنگ و تعامل متقابل با آن درنظر میگیرد؛ لذا عوامل تازهای همچون شیوه زندگی، رفتارهای سلامت، شرایط اجتماعی، ساختار ژنتیک و... در این شیوه نوین مورد توجه قرار گرفته و برآیند این عوامل اجتماعی را در بررسی سلامت افراد مورد ارزیابی قرار میدهند. در واقع در این روش، پزشک درباره بیمار میاندیشد و همچنین هر فردی میتواند هدف روشهای نوین پزشکی قرار گیرد.
بنابر یافتههای این پژوهش، پزشکی در دورههای مختلف تاریخ تفکر علمی و اجتماعی، اشکال جدیدی را به خود گرفته و در نهایت پزشکی پست مدرن با گسترش مفاهیم خود در سیستم خدمات درمانی در سالهای اخیر به بحثهای جدیدی پیرامون حوزه پزشکی و عملکرد آن دامنزده است. اما باید توجه داشت که پزشکی پست مدرن کاملاً از پزشکی مدرن و سنتی فاصله نگرفته است و در حالیکه تغییراتی در رویکرد کلی آنها ایجاد کرده اما همچنان از نگرشها و دستاوردهای پزشکی سنتی و مدرن بهره میبرد اما از آنجایی که پست مدرنیسم مطلق باوری و قطعیت را از یافتههای علمی پزشکی حذف میکند؛ به نظر میرسد ظرفیت بیشتری را جهت پذیرش اشکال جدید و حتی اشکال تلفیقی داشته باشد.
منابع:
1. آرمسترانگ، دیوید، توکل، محمد (1387)، جامعهشناسی پزشکی. تهران: مؤسسه فرهنگی حقوقی سینا.
2. نفیسی، ابوتراب (1364)، پژوهش در مبانی عقاید سنتی پزشکی مردم ایران. انتشارات مشعل اصفهان.
3. پارسانیا، حمید (1386)، هفت موج اصلاحات (نسبت تئوری و عمل). قم: بوستان کتاب.
4. حقیقی، شاهرخ (1381)، گذار از مدرنیته. تهران: نشر آگه.
5. فوکو، میشل (1385)، پیدایش کلینیک: دیرینه شناسی ادارک پزشکی. ترجمه یحیی امامی. تهران: نقش و نگار.
6. ام چارلز، باری. جهان در بحران: بحران پزشکی مدرن. نشریه موعود. شماره 59، صص26-29.
7. B.Morris (2000). How to speak postmodern: medicine, illness, and cultural change. The hasting center report, 30,6-16.
8. Muri Gray. J.A (1999). Postmodern medicine. The Lancet, 354. 1550-1553.
http://www.sahand272.blogfa.com/
http://www.rs272.parsiblog.com/
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI